نوشته شده توسط : حامد

وقتی می رفتی
چشمت هنوز
جنگلی متلاطم بود
و دریایی آرام
همه ستاره های دنباله دار مرده بودند
و باران
همه پنجره ها را شکسته بود
ندیدی که چگونه سردم شد
و چگونه آه کشیدم
خاطرات با تو بودن را  
وقتی رفتی
ریشه هزار شعر نگفته
در بوته های پاییزی خشکید
و من دست ویرانم را
برای گرفتنت دراز کردم
اما چه سود؟؟




:: بازدید از این مطلب : 950
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : چهار شنبه 10 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد

هوای دو نفره بارانی ...
می طلبد که تنها نباشی....
دستی را بفشاری...
سینه ای را گرم کنی...
در آغوشی گم شوی...
محو شوی در عشقی پایدار....
خدایا...
دلم نمی آید بگویم لعنت بر باران....
من تنهایم...
گناه عشاق دلداده چیست؟؟



:: بازدید از این مطلب : 865
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : چهار شنبه 10 اسفند 1390 | نظرات ()